• Menu
  • Menu

دیدار

“رقص”
يعني حركتِ مواجِ برقِ درخشاني كه در نمناكيِ چشم‌هاي معصوم‌ات موج مي‌زند؛
.
“شوق”
يعني فشارِ دندان‌هاي بالايي بر لب پاييني‌ات كه خنده مستانه را زيركانه از چهره‌ات مي‌ربايد؛
.
“عشق”
يعني هيجانِ غليظي كه در سكوتِ بُريده بُريده‌ات قَلَيان مي‌كند…
.
و
.
“نياز”
يعني التهابي كه نقطه به نقطه درونم را مي‌سايد و التماس مي‌زايد؛
.
“بغض”
يعني آشوب عجيبي كه در گلوگاهِ خاطره برپا مي‌شود و تبادلِ پيام ميان دل و عقل و زبان را مُختل مي‌كند؛
.
“درد”
يعني فشارِ عميقي كه فنجانِ قهوه در بينِ دست‌هايم تحمل مي‌كند و شوريِ اشكِ چكيده در آخرين جرعه را در تلخي‌اش حل مي‌كند!
و صبورانه اجازه مي‌دهد تا چشم‌هايم همچنان به قرمزيِ لبِ فنجانِ نيم‌خورده‌ات در بُهت غريبِ صندلي خالي تو خيره بماند…
.
cup in hand.

بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات